سلام، احوال دوستای خوب من چطوره؟ چقدر دوست داشتم بازم براتون بنویسم و بازم یک چند خطی رو در کنار هم باشیم. حقیقتش موضوع قبلی که با عنوان" چرا توو این دنیا هستی؟" نوشته شده بود خیلی از موضوعات رو پوشش میداد، یعنی همه حرفهای خودم رو که نیاز بود گفتم(البته امیدوارم منظورم رو خوب رسونده باشم)، با گفتن همه این حرفها این دفعه می خوام درباره یک موضوع جالب با هم صحبت کنیم، چی؟ الان می گم، درباره شور و شوق و لذت بردن از زندگی!!!( این دیگه چه موضوعیه، این همه موضوع!!!) این دفعه رو هم خواهش می کنم چند دقیقه ای رو با هم باشیم.
تا حالا شده دنبال کارهایی در زندگی باشید که به اون علاقه دارید؟ بعدش چی شد؟ یعنی اون کار چطور پیش رفت؟ بگذارید حدس بزنم، اممم...خوب پیش رفت و تاثیر مثبتی توو زندگیتون گذاشت! درست گفتم؟
همیشه همین طوره، اگه کاری رو که دوست دارید و به اون علاقه دارید وارد زندگیتون کنید، شور وشوق، شما رو تا آخر راه میبره، وقتی وجود شما سرشار از اشتیاق باشه دیگه لازم نیست که دیگران شما رو به شوق بیارن.
مثلاً شما تمام پول پس انداز یک عمر خودتون رو بر میدارید و رستوران رویایی خودتون رو افتتاح میکنید، اگر هم هیچکس برای غذا خوردن نیاد شما دست از تلاش برنمیدارید، غذاهای جدید، تزئینات و ایده های نو رو امتحان می کنید، اگر پولتون تموم بشه شور و اشتیاق خودتون رو برمیدارید و میرید پیشه کسی که پول بیشتری داره و اون رو شریک خودتون می کنید(البته اون شما رو شریک می کنه!!!! میدونید که این روزها متاسفانه ملاک همه پوله، ولی میدونم شما کسی هستید که ملاکش اینها نیست!! شما وجودتون سرشار از عشق هست). شاید در چند مرحله از کار شکست بخورید، حتی چند بار سرآشپز عوض می کنید، اما توویه قلبتون میدونید که موفق میشید، و هیچ شکی ندارید چون شور و اشتیاق توو وجودتون هست.
ما باید کارهایی رو در زندگی انجام بدیم که به ما شور و اشتیاق می بخشه و این تعهدی هست به خودمون و دیگران، متاسفانه این روزها دنیای ما پر از آدمهای سرد و بی علاقه ای شده که مثل کامپیوتر برنامه نویسی شدن و قبل از اینکه آتیشی ببینن، سوختن!!!.
تعقیب کردن رویاها، به شما تضمین یک زندگی آسون و بی دغدغه رو نمیده، برعکس، وقتی به دنبال اونها میرید دنیا بیش از گذشته شما رو به مبارزه دعوت میکنه چون دایره بازی زندگی شما بزرگتر میشه، اما از این طریق شما می تونید سفری رو شروع کنید به درون و اونوقت فرصتی برای شکوفا شدن پیدا می کنید شاید هم به حقیقت وجود خودتون پی ببرید.
پس یادمون باشه دوستای من، در هر وضعیتی که هستید، درمانده و کلیشه ای نباشید، شاید درختها اسیر خاک باشند اما شما انسانید.
آخه واقعاً به من بگید بهونه شما چیه؟ شاید شما بگید این خوبه که هر کسی کار مورد علاقه خودش رو وارد زندگیش کنه و از زندگی لذت ببره اما موقعیت من فرق می کنه!!!
می تونید بگید چه فرقی؟ اگر شما رویا هایی دارید که برآوده نشده اند، بیایید بهونه های خودتون رو تجزیه تحلیل کنید( کاری که امروزه آدمها کمتر انجام می دن)، بگذارید من بگم، حقیقت اینه که ما اونقدرها هم با خودمون رو راست نیستیم!! ما خیلی از چیزها رو اسمشون رو گذاشتیم غیر ممکن، اما در واقعیت اونها اسباب زحمت هستند نه ناممکن! سارا میگه( همون شخصیت فرضی خودمونه) من واقعا دوست دارم کوانتوم بخونم( یا حالا هر رشته دیگه... )اما حیف این غیر ممکنه!!! بیایید یه نگاه به منظور واقعی سارا بندازیم، سارا واقعاً به چه چیزهایی نیاز داره تا بره دانشگاه و کوانتوم بخونه؟ من الان میگم: اول قبول شدن توو امتحان ورودی، دوم یه کار نیمه وقت(برای کسایی که دوست دارن رو پای خودشون وایسن وگرنه خیلی ها این قسمت رو از پدر و مادر کمک می گیرن)، سوم گرفتن وام، چهارم تعطیل کردن گردشهای شبانه روزی با دوستان و غیره..به مدت چهار سال( حالا یک کم بالا و پایین زیاد فرقی نمیکنه)........ بله، با دیدن این موارد سارا به این نتیجه میرسه که خوندن کوانتوم غیر ممکنه، و ارزش این همه تلاش رو نداره، در واقع سارا میگه اگه فکر میکنید من زیر بار این همه مشکلات میرم کور خوندید! یا باید کم عقل باشم که اینها رو قبول کنم!!!!
یا فرهاد (بازم همون شخصیت فرضیه هست) میگه من دوست دارم یه خونه برای خودم داشته باشم، اما اون تقریباً سی ساله که داره همین حرف رو میزنه!!!! بیایید یه نگاه به منظور واقعیش بندازیم، در واقع اون میگه من دوست دارم یک خونه برای خودم داشته باشم به شرط اینکه، اولاً مجبور نباشم بیشتر پس انداز کنم، دوماً مجبور نباشم بیشتر کار کنم، سوماً مجبور نباشم توو محله های ارزونتر خونه بخرم و... خب، پس فرهاد همچنان اجاره نشین خواهد موند!!!(البته میدونم خونه خریدن این اواخر یک کمی سخت شده).
خب، فرهاد و سارا تصمیمای قابل درکی گرفتن که به خودی خود نه میشه گفت درسته و نه میشه گفت غلطه. و این هیچ اشکالی نداره اما اینکه اونها وانمود میکنن که چاره دیگه ای ندارن، تخریب کننده است. شما خودتون بگید، چند نفر رو میشناسید که حاضر بودن قسم بخورن امکان تغییر شغلشون نیست اما یک حادثه باعث شد اونها شغلشون رو تغییر بدن؟ چند نفر؟
یا باید خودمون دست به کار بشیم یا اینکه منتظر شرایط محیطی و دیگران بشینیم!!!!!آیا واقعاً برای شروع کار مورد علاقه خودمون و خارج شدن از این برنامه های کامپیوتری جامعه که برای انسانهای ضعیف نوشته میشه، باید اونقدر صبر کنیم تا خبر پیر شدن خودمون رو از دکتر بشنویم و بشنویم که دیگه دیر شده؟؟
به خودتون نگید دیگه این روزها وقت هیچ کاری برای آدم نمیمونه!!! این شما هستین که این طور فکر می کنید!! و مطمئن باشید به میزان کارهایی که وارد زندگیتون میکنید علاقه و انرژی و زمان بدست میارید، باورکنید.
فقط کافیه با وجود همه سختی ها شروع به انجام کارهای مورد علاقتون بکنید، اون وقت می بینید که هم حوصلش رو بدست میارید و هم وقتش رو. چرا لذت زندگی رو با نادیده گرفتن توانایی های خودتون کم می کنید و این در حالتی هست که خداوند به شما توانایی های باور نکردنی داده، به شرطی که خودتون بخواهید اونها رو ببینید، باید حصارهای اطراف ذهن و فکر رو که همشون از اطراف و جامعه بوجود اومده برداریم و به دنیای زیبایی وارد بشیم، به دنیایی که شما رو به یک موجود بینظیر تبدیل می کنه، موجودی که فانوس راه میلیون ها انسان می تونه باشه. بیاید باور کنیم از اونچه که بهش می اندیشیم بیشتر هستیم. یادمون باشه که ما فقط یکبار فرصت زندگی کردن داریم( البته اگه شما بودایی هستید شاید نظرتون چیز دیگه ای باشه).
امروز به من نشونه هایی از توجه خودت به چیزهایی که امروز آفریدم رو نشون بده، و این نشونه ها رو در مسیری قرار بده که انتظار اون رو ندارم، تا به استعداد هام برای تجربه چنین چیزهایی غبطه بخورم، و اونها رو چنان جلوه بده که ایمان بیارم از جانب تو هستم.
تنها ارزش ظاهری اینها رو در نظر نگیرید، امتحان کنید و درستی اون رو بسنجید.
فقط کافیه با وجود همه سختی ها شروع به انجام کارهای مورد علاقتون بکنید، اون وقت می بینید که هم حوصلش رو بدست میارید و هم وقتش رو. چرا لذت زندگی رو با نادیده گرفتن توانایی های خودتون کم می کنید و این در حالتی هست که خداوند به شما توانایی های باور نکردنی داده، به شرطی که خودتون بخواهید اونها رو ببینید، باید حصارهای اطراف ذهن و فکر رو که همشون از اطراف و جامعه بوجود اومده برداریم و به دنیای زیبایی وارد بشیم، به دنیایی که شما رو به یک موجود بینظیر تبدیل می کنه، موجودی که فانوس راه میلیون ها انسان می تونه باشه. بیاید باور کنیم از اونچه که بهش می اندیشیم بیشتر هستیم. یادمون باشه که ما فقط یکبار فرصت زندگی کردن داریم( البته اگه شما بودایی هستید شاید نظرتون چیز دیگه ای باشه).
امروز به من نشونه هایی از توجه خودت به چیزهایی که امروز آفریدم رو نشون بده، و این نشونه ها رو در مسیری قرار بده که انتظار اون رو ندارم، تا به استعداد هام برای تجربه چنین چیزهایی غبطه بخورم، و اونها رو چنان جلوه بده که ایمان بیارم از جانب تو هستم.
تنها ارزش ظاهری اینها رو در نظر نگیرید، امتحان کنید و درستی اون رو بسنجید.
((((از شور و اشتیاق شما دوستای خوبم انرژی می گیرم که بازم اینجا باشم، هرچند این نوشته ها بهونه ای هست برای با شما بودن، خسته نباشید)))) لحظه های خوبی داشته باشید.