سلام به دوستای خوب من، خوبید یا بهترید؟ خب، امیدوارم بهتره باشید. دلیل اینکه امروز اینجا هستم و یکبار دیگه برای شما می نویسم جمله قشنگ یکی از دوستان خوبمون بود که فرستاده بود "روزهایی در زندگی هست که بخاطر بعضی ها باید از بعضی چیزها گذشت تا زندگی شیرین تر بشه". همین یه جمله اگه همیشه توو زندگیمون باشه مطمئن باشید هزاران زیبایی وارد زندگی ما میشه، بزارید از یه زاویه دیگه نگاه کنیم:
فرهاد و سارا(شخصیت های فرضی) برای اولین بار بعد از ازدواجشون می خوان شام رو در یک رستوران باهم باشن، فرهاد مصمم که ساعت های زیبایی رو برای همسرش بسازه،فکر می کنید چه اتفاقی می افته؟ بله، امکان نداره لحظات خوش وارد نشن، سالاد روی دامن سارا میریزه و فرهاد میگه " بگذار کمک کنم تمیزش کنی" یا سارا کلید خونه رو موقع برگشتن گم می کنه " فرهاد برای دلداری میگه این کار هر روز منه ناراحت نباش".
اما سه سال بعد(جدیداً این قدر هم طول نمیکشه...شوخی کردم، اون تورها هم نیست) فرهاد و سارا میرن همون رستوران تا شام بخورن، جالبه این که سالاد دوباره میریزه رو دامن سارا و بعد فرهاد میگه " تو غیر قابل تحملی!!!!"( همش با یه سالاد ریختن) و سارا کلید رو گم می کنه و فرهاد میگه "ای حواس پرت، حواست کجاست"
می بینید، آدمهای مشابه در وضعیت های مشابه، اما نگرش های متفاوت. این خود ما هستیم که تصمیم می گیریم دیگران رو چطور ببینیم، وقتی می خواهیم شخصی رو دوست داشته باشیم بسیار شکیبا و صبور هستیم و هیچ ایرادی رو نمیبینیم اما اگر تصمیم بگیریم از آدمها برنجیم کوچیکترین اشتباهات رو دقیق می شیم.(خدای بزرگ چرا اینجوریه؟ چرا نمی تونیم خوبیها رو ببینیم؟).
نوع احساسی که درباره دیگران داریم به رفتارهای اونها بستگی نداره، بلکه به نگرش خود ما بستگی داره.
سارا یه فهرست از خصلت های پسندیده و ناپسند فرهاد تهیه می کنه. یه فهرست بلند از خصلتهای پسندیده و یک فهرست کوتاه از خصلتهای ناپسند نتیجه کار شد، اما جالب اینجاست که تمام طول زندگی سارا خصلت های ناپسند فرهاد رو دیده مثلاً روزنامه رو روی میز صبحانه ولو میکنه و یا لباساش مرتب نیست و.... تا اینکه یه روز فرهاد تصادف میکنه و اون وقت سارا میره لیست بلند رو می بینه و میگه اون مهربون و سخاوتمند و سخت کوش و... بود، اون بهترین شوهر دنیا بود.(آخه این چجورشه؟ مثل نقاشیهای ونگک که بعد از مرگش ارزش پیدا کرد، بنده خدا قبل از مرگش از فقر در عذاب بود).
چی میشه روی نیکی های مردم تمرکز کنیم و وقتی مرگشون رسید برای تسلی قلب اون وقت بگیم اشکال نداره موقع خواب خرخر میکرد (البته فقط یه شوخی بود)
واقعاً اگه من از شما بخوام عیبهای مادرتون رو نام ببرید چیزی برای گفتن پیدا نمی کنید؟( از اونجایی که همه ما مادرامون رو خیلی دوست داریم این رو گفتن، هرچی باشه بهشت زیر پای مادران هست) قول می دم اگه کمی فکر کنید می تونید نام ببرید اما از علاقه زیاد شما اونها رو نمی بینید.
افرادی که روی نکات منفی دیگران تمرکز می کنند برای دفاع از خودشون یه جمله معروف دارن"من فقط واقع بین هستم"، باشه! اما هر شخصی خالق واقعیت خودشه، و این شما هستید که تصمیم میگیرید مادرتون و یا دیگران رو چطور ببینید.
همه این چیزهایی که گفتم در اون جمله دوستمون که اول گفتم خلاصه میشه، اگه به همین روش جلو برید خواید دید که روابط توون با دیگران چقدر عالی میشه و زندگیتون الگوی دیگران خواهد بود.
(((سپاس می گم خدا رو که دوستانی دارم که خوبی های نوشته های من رو میبینن و بازم اینجا میان))).لحظه های خوبی داشته باشید