خوش آمدید

اول می خوام با رنگ سبز به همتون خوش آمد بگم

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

میدونی چطوری مس رو به طلا تبدیل کنی؟

سلام به دوستهای خوب،امیدوارم در این روزهای سرد برفی لحظه های گرمی رو پشت سر گذاشته باشید.راستی میدونید چطور میشه سرما رو گرما دید؟ اشتباه نکنید نمی خوام با هم بشینیم و درباره فیزیک صحبت کنیم!...اگه اجازه بدید شما رو دعوت کنم به یه استکان چای گرم و یه چند کلمه دور هم بودن...بفرمایید!!
طبق یه افسانه قدیمی، کیمیاگرانی زمان قرون وسطی بودند که مس رو به طلا تبدیل می کردند!!! حالا شما فکر می کنید می تونید یه کیمیاگر باشید؟ بله، می تونید!!! اما کیمیاگری بهتر یعنی کیمیاگر زندگی باشید تا طلا!در اون صورت شاید بشه اون طرف سطح ظاهری هر چیز، عمقش رو ببینیم.
ما می تونیم کیمیاگرایی باشیم که وظیفشون تغییر شکل دادن وقایع ناخوشایند زندگی به رویدادهای دلپذیر باشد. حالا آیا معنی این حرف من اینه که وقتی پای ما شکست(البته مثاله) فقط بشینیم و دعا کنیم؟ نه!! اما اگه این اتفاق افتاد می تونیم در همون زمان بلا و مصیبت به دنبال فرصتها و موقعیت ای تازه باشیم.
شاید بپرسید اینکارها چه فایده ای داره؟ خیلی فواید که الان چند تاش رو میگم، اول اینکه یاد میگیرید به خاطر اونچه که در زندگی نصیبتون شده شکرگزار باشید و دوم اینکه به جای هل دادن اتوبوس زندگی سوار اون هستید و سوم اینکه آسوده و آرامتر زندگی خواهید کرد و ...
مهم نیست که چه اتفاقی رخ میده، مهم اینه که چطوری ببینیش!
حالا کدوم رو انتخاب می کنید هل دادن اتوبوس یا سوار شدن بر اون؟
(((چایی تون که سرد شد، ممنون از اینکه تا آخر صحبتهام با من بودید، امیدوارم بازم شما رو اینجا ببینم، منتظرتونم))). لحظه های شادی داشته باشید 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

می تونم نظر شما رو بدونم؟